جنایت و مکافات 1


جنایت و مکافات اثر داستایوفسکی از رمانهای معروفیه که میگن خواندنش لازمه! یه داستان جنون آمیز طولانی  ... نمیدونم بد موقعی تصمیم به خوندنش گرفتم، یا اینکه هرموقع میخوندم همینطوری پر از تنش میشدم..  پسر دانشجویی در اثر فقر دست به جنایت وحشیانه ای میزنه در حالیکه موجود شریف و انساندوستی بوده .. غصه ش از ضرب و شتم یه یابوی پیر بدست صاحبش، دلسوزیش برای مرد ورشکسته ای که دخترش مجبور به خودفروشی شده، تلاشش برای کمک به دختر کم سنی که فریب خورده و به ابتذال کشیده شده و کلاً عواظف و افکار مثبتش این حس ترسناک رو بهم میده که برای جنایتکار بودن لازم نیست تا قعر رذالت و پستی رفت، میشه حتی مهربون و دلسوز بود ولی با تبر زد و کاسه سر یه زن جوون بیگناه رو از هم پاشوند!
 تا صفحه  90 پی دی اف خوندم که میشه 200  صفحه از کتاب کاغذی
نام کتاب : جنایت و مکافات
نویسنده : فئودور داستایوفسکی

ترجمه : مرحوم مهری آهی

انتشارات :خوارزمی
توضیحات : 790 صفحه کاغذی بدون مقدمه ( 385 صفحه پی دی اف )

آدن و آدم

رمان آدن و آدم نوشته عبدالرضا جغتای، 136 صفحه ست شامل 6 صفحه پیشگفتار کسل کننده ... از نوع نگارش و پرداخت متن معلومه که نویسنده اصلاً بویی از مهارتهای نویسندگی نبرده! نوشته جذابی نیست ولی سعی کردم بخونم.. شاید تونستم نکاتی ازش دربیارم که جالب باشه ..
داستان در مورد یک مجموعه آزمایشی خاصه که عده ای کودک باهوش و نابغهء برگزیده شده رو جمع کرده و آموزش داده و به کمک اونها  پیشرفتهای چشمگیری در زمینه ساخت موجودات هوشمند و خودمختار بوجود اورده... داستان همزمان از زبان دو راوی نقل میشه : دانای کل و بورگان (که یکی از همون نوابغ موسسه ست)
تا صفحه 30 خوندم و از نثر مزخرفش خسته شدم ... بیشتر شبیه اینه که بخوای مغلطه ای از یه کتاب درسی یا مقاله تخصصی هوش مصنوعی رو با توصیف و تشبیهات چرند بخونی ... بنظرم نویسنده خواسته یه چیزی شبیه ژول ورن بنظر بیاد! بیخیالش شدم ... شاید یه روز تا تهش خوندم .. شاید یه روز اصلاً نظرم هم نسبت بهش عوض شد و از دیدگاهی جالب بنظرم اومد ...

آدم کش ها

داستان آدم کشها از ارنست همینگوی یه داستان کوتاه بود. با ترجمه نجف دریابندری.
از این داستانهای کوتاه بی معنی. خوشم نیومد.
کل جریانش اینه که دونفر دنبال کشتن آله اندرسون هستن، که یه مشت زن سنگین وزن بوده. برای
کشتنش به رستورانی میرن که هرشب میرفته شام بخوره.
آشپز و صاحب رستوران رو میبندن و منتظر میشینن ولی آله نمیاد. اون دو تا هم میرن.
بعد صاحب رستوران میره و به آله اندرسون خبر میده که دونفر دنبالش بودن تا بکشنش.
اونم میگه که میدونسته و خیلی خونسرد و رله دراز میکشه روی تختش چون حوصله فرار
و یا حتی زنگ زدن به پلیس رو نداشته. تمام! بی معنی...
نام کتاب:آدم کشها
نویسنده:ارنست همینگوی
مترجم:نجف دریابندری
موضوع:داستان کوتاه
لینک دانلود با حجم 141 کیلو بایت 

مدیر مدرسه


نام کتاب : مدیر مدرسه
نویسنده : جلال آل احمد 
نوع کتاب: پی دی اف - 25 صفحه - بدون مقدمه و موخره!
خلاصه داستان: یه مدیر پیزوری به یه مدرسه وسط بیابون میره و سعی میکنه منصف باشه و بی آزار ولی آخرش نمیتونه روی خرده ظلمها و ریزه فسادها چشم ببنده و همپای بقیه معلمها و ناظم و مدیرها مفت بخوره و ملت رو سرکیسه کنه ... و نهایتاً استعفا میده.


نظر شخصی:آقای مدیر  مرد خیلی ضعیفی بود. به انصاف و حق و عدل اهمیت میداد ولی محکم نبود. زودرنج بود و از بی عدلی رنجیده میشد بجای اینکه اقدام کنه.. اعتماد بنفس نداشت و همش به نظرات احتمالی دیگران فکر میکرد و حتی وقتی حق با خودش بود میترسید و کوتاه میومد. بنظرم  عصبی و خسته بود و انرژی هیچ مبارزه ای با زندگی رو نداشت. مثل خودم همین چند وقت پیش و همونقدر که از خودم توی اون حال بدم میومد از مدیر مدرسه هم در اون حال بدم اومد. اما برعکس من اون انگار خوشش میومد همونطوری بی انرژی و سست و ضعیف بمونه.

قطع قاطع!

فهمیدم چرا خیلیا بهم میگن «با دست پس میزنی با پا پیش میکشی» چون در عین حالیکه یکی رو نمیخوام و ازش کناره گیری میکنم و با آرامش چیزهایی که باعث شده نخوامش براش میشمارم و با حرفام آزارش میدم ... اگر پیشم باشه در همون لحظه دوستش دارم و باهاش مهربونم و اگه پا بده ازش تعریفم میکنم، میخندم باهاش، شوخی میکنم ... خودم رو هم اینجوری توجیه میکنم که متمدنیم و قراره منطقی کات شیم! نه که با دعوا و قهر و فحش و کتک! از ته قلب هم معمولاً کسی که باهاش کات میکنم رو دوست دارم در حد یه آشنا و برام موجه نیست که یکی رو که نمیخوام باهاش باشم دوست هم نباید داشته باشم. خب معلومه طرف نمیدونه به کدوم سازم برقصه! گیج میشه .. فکر میکنه شاید باید اصرار کنه بازم و من تصمیمم قطعی نیست.. باید یاد بگیرم قاطع باشم در اینجور مواقع.


کتاب خاطرات آدم و حوا

اسم کتاب : آدم و حوا
نویسنده : مارک تواین
ترجمه : حسن علیشیری
کتاب پی دی اف و 36 صفحه ایه.
به سبک دفتر خاطرات نوشته شده و مثل اینه که داری دفتر گزارش کار یا خاطرات آدم و حوا رو که خودشون نوشتن میخونی. جالبه. مارک تواین چه ایده های بامزه ای برای نوشتن داشته! خوشم اومد ازش. با حوای قصه هم شدیداً همذات پنداری دارم! احساس و فکرم خیلی شبیهشه. 
از اینجا و یا اینجا دانلود کنید.

هیچ اهنگی اونقدر که دلم میخواد غمگین نیست . کاش آهنگساز بودم و یه آهنگ خیلی غمگین و خیلی قشنگ میساختم..